نگارنده: هانی فیصلی – رئیس اتاق خرمشهر
دژخیم هجومی برد ناجوانمردانه، ناغافل دست به دامان مام وطن برد؛ آتش بود و خون؛ و میدان مَرد می طلبید و بس…
کارزار پر شد از زنان و مردانی شیردل و جوانمرد. هر بار سری از دشمن بریده میشد و با کمک هم پیمانانش دو سر جای آن میروئید.
شاخه به شاخه گل های کشور چیده میشد . زمین خون میخورد و از آسمان خون میجوشید. هر بار که ساقه ای می افتاد ریشه محکم تر به زمین چنگ میزد و ذره ای از خاک خویش را رها نمی ساخت حتی اگر خاک جانی چون خرمشهر چند صباحی به دست نا اهلان میافتاد باز تکاپوی ریشه ها بیش از پیش میشد برای دواندن خویش در قطعه ی جدا شده…
و یک روز که نه یک عمر گذشت. یک عمر به طول ۸ سال . یک عمر دفاع مقدس . یک عمر که نسل ها را تغییر داد. از خرمشهر شروع شد . روزی که جوانانش جان به کف دست آویختن و چنگ و دندان خویش را به کالبد خاک عزیزشان زدند تا مبادا جان وطن از دست رود.
جان وطن به دست شیر برناهای سرزمینمان در کالبد ماند حتی اگر چند صباحی به دست نااهلان رسید اما جان خویش را به ماندن جان در وطن ترجیح دادند. و این رشادت ها ۸ سال ادامه داشت . در هزاران نقطه از خاک ایران.
و میراث آن نسل و آن عمر برای ما ماند؛ غرور، افتخار، عشق، ایثار، بالندگی و درس ایستادگی.
امروز هم به پشتوانه آن میراث همچنان بر پاهایش مقاومت ایستادگی خویش ایستاده ایم . این بار سربازان اقتصادی دفاع مقدسی در نبرد تحریم داشته و دارند تا مبادا قطره ای از خون میراث دارنمان از بین برود.
پا برجا برای خاک وطن ایستاده ایم حتی اگر آتش تحریم جان ما را هدف گرفته باشد اما جان اقتصاد وطن را سزاوارانه پاس میداریم.
گرامی باد خاطره دفاع مقدس